دست فروشنده. چرچی. پیله ور. آنکه کالا را به دست گرفته در کوچه و بازار بفروشد. (آنندراج). خرده فروش و پیله وری که متاع خود را به هر قدری که مشتری بخواهد اگرچه خیلی کم باشد بفروشد. (ناظم الاطباء). آنکه پاره ای کالاها بر دست در کویها و بازارها فروشد. آنکه چیزها از قبیل حوله و دستمال و جز آن بر دست گرفته و در شهر گردد تا آنها را بفروش رساند. آنکه حوله و دستمال و امثال آن برای فروش در دست دارد و دوره گردی کند. دوره گردی که حوله و دستمال و امثال آن فروشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). دوره گرد. خرده فروش: زهی ز بحر کف کافیت ید بیضا یکی ز دست فروشان حسن تو موسی. مخلص کاشی (از آنندراج). متاع دست فروشان این دیار گل است بساط عیش بیارا که وقت سامانست. دانش (از آنندراج)
دست فروشنده. چرچی. پیله ور. آنکه کالا را به دست گرفته در کوچه و بازار بفروشد. (آنندراج). خرده فروش و پیله وری که متاع خود را به هر قدری که مشتری بخواهد اگرچه خیلی کم باشد بفروشد. (ناظم الاطباء). آنکه پاره ای کالاها بر دست در کویها و بازارها فروشد. آنکه چیزها از قبیل حوله و دستمال و جز آن بر دست گرفته و در شهر گردد تا آنها را بفروش رساند. آنکه حوله و دستمال و امثال آن برای فروش در دست دارد و دوره گردی کند. دوره گردی که حوله و دستمال و امثال آن فروشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). دوره گرد. خرده فروش: زهی ز بحر کف کافیت ید بیضا یکی ز دست فروشان حسن تو موسی. مخلص کاشی (از آنندراج). متاع دست فروشان این دیار گل است بساط عیش بیارا که وقت سامانست. دانش (از آنندراج)
که دین را در برابر دنیا بفروشد و از دست دهد: نباشند شاهان مادین فروش بفرمان دارنده دارند گوش. فردوسی. بفرمان یزدان نهاده دو گوش ازیشان نباشد کسی دین فروش. فردوسی. که ای زرق سجادۀ دلق پوش سیه کار دنیاخر دین فروش. سعدی. - دین فروشان، یعنی اصحاب ریا. (شرفنامۀ منیری) : دین فروشان را ببوی زلف او طیلسان در وجه زنار آمده ست. خاقانی
که دین را در برابر دنیا بفروشد و از دست دهد: نباشند شاهان مادین فروش بفرمان دارنده دارند گوش. فردوسی. بفرمان یزدان نهاده دو گوش ازیشان نباشد کسی دین فروش. فردوسی. که ای زرق سجادۀ دلق پوش سیه کار دنیاخر دین فروش. سعدی. - دین فروشان، یعنی اصحاب ریا. (شرفنامۀ منیری) : دین فروشان را ببوی زلف او طیلسان در وجه زنار آمده ست. خاقانی
فروشندۀ خون. آنکه خون مقتول را بچیزی سهل معاوضه کند. (آنندراج) ، آنکه خون خود را در مقابل وجهی می فروشد تا از بدن او خون بگیرند و در شیشه ها کنند و بهنگام احتیاج مریضی بخون آن را بدو تزریق نمایند
فروشندۀ خون. آنکه خون مقتول را بچیزی سهل معاوضه کند. (آنندراج) ، آنکه خون خود را در مقابل وجهی می فروشد تا از بدن او خون بگیرند و در شیشه ها کنند و بهنگام احتیاج مریضی بخون آن را بدو تزریق نمایند
ابن حمزه بن علی بن عبدالله بن محمد بن حسن حسینی علوی شیعی فقیه امامی. درگذشته در بغداد 358 هجری قمری او راست: ’تباشیر الشریعه’ و ’الدر’ و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 271) (ذریعه ج 3 ص 310) (مازندران و استرآباد رابینو ص 309)
ابن حمزه بن علی بن عبدالله بن محمد بن حسن حسینی علوی شیعی فقیه امامی. درگذشته در بغداد 358 هجری قمری او راست: ’تباشیر الشریعه’ و ’الدر’ و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 271) (ذریعه ج 3 ص 310) (مازندران و استرآباد رابینو ص 309)
آنکه به نیابت از میت مستطیع و واجب الحج در ازاء مزدی حج گزارد. معافر. (مهذب الاسماء). و غالباً خریداران حج بکسی مراجعه میکنند که خود بحج رفته و از نظر مذهبی مورد اطمینان باشد و چه بسا کسانی در این کار تخصص یافته و بلقب ’حجه فروش’ شهرت یابند، مانند حاجی ملاباقر تبریزی حجه فروش که داستانی از او در کتاب ’النجم الثاقب’ حاجی نوری متوفی 1320 هجری قمری و در کتاب مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی (ص 551) آمده است. حجه فروش باید از محل سکونت موکل خود (حجه خر) با هزینۀ او بسفر حج اقدام کند ولیکن اگر دارائی موکل کفاف همه این مخارج را ندهد برخی اجازه میدهند که هزینۀ سفر حجه فروش فقط از محل میقات تا مکه و بازگشت به میقات پرداخت شود. و این حج را حج میقاتی نامند
آنکه به نیابت از میت مستطیع و واجب الحج در ازاء مزدی حج گزارد. معافر. (مهذب الاسماء). و غالباً خریداران حج بکسی مراجعه میکنند که خود بحج رفته و از نظر مذهبی مورد اطمینان باشد و چه بسا کسانی در این کار تخصص یافته و بلقب ’حجه فروش’ شهرت یابند، مانند حاجی ملاباقر تبریزی حجه فروش که داستانی از او در کتاب ’النجم الثاقب’ حاجی نوری متوفی 1320 هجری قمری و در کتاب مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی (ص 551) آمده است. حجه فروش باید از محل سکونت موکل خود (حجه خر) با هزینۀ او بسفر حج اقدام کند ولیکن اگر دارائی موکل کفاف همه این مخارج را ندهد برخی اجازه میدهند که هزینۀ سفر حجه فروش فقط از محل میقات تا مکه و بازگشت به میقات پرداخت شود. و این حج را حج میقاتی نامند